کد مطلب:36087 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

روشن نگری و بصیرت در تحصیل دین











(و ان انت لم یجتمع لك ما تحب من نفسك و فراغ نظرك و فكرك فاعلم انك انما تخبط العشواء و تتورط الظلماء و لیس طالب الدین من خبط او خلص و الامساك عن ذلك امثل)

«و اگر آنچه را كه دوست داری از آمادگی نفس و فراغت و آسودگی نظر و اندیشه، برای تو فراهم نیامد پس بدان كه تو همچون شتر نابینا به خطا و بیراهه می روی و در امواج تیرگیها و تاریكیها فرو رفته ای و كسیكه در مسیر خبط و اشتباه برود و یا كسیكه حق را با بطل در آمیزد پژوهنده ی دین نیست. و دست نگهداشتن و توقف كردن، از اینگونه طلب دین نمودن بهتر و به صلاح نزدیكتر است»

اهمیت هدف شناسی و تشخیص مقصد و آمادگی درونی و فراغ فكر و نظر در راه علم و دین، در این جملات بخوبی مجسم شده كه امام بزرگوار وضع پژهشگر غیر مصمم و سرگرم به افكار و مشغولیتهای متنوع را با دو مثل ساده و روشن كاملا آشكار ساخته اند.

نخست او را تشبیه به شتر كور و نابینا كرده اند[1] كه راه را ندیده و تشخیص نمی دهد او منتهای زحمت و مشقت را می كشد و در عین حال بیراهه می رود و به مقصد نمی رسد.

و سپس او را به كسیكه در میان ظلمتها و در وادی و دره های تاریك فرو رفته كه وضع بحرانی و ناراحت كننده ای دارد و دچار چه حال متلاطم و طوفانی و رنجباری می گردد، تشبیه فرموده اند.

[صفحه 108]

كسانیكه در شبهای تیره و تار، راه را گم كرده باشند معنای كلام و وجه تشبیهی كه امام امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند را بخوبی لمس می كنند.

اندوه و تاثرات قلبی انسان در آن لحظات، و شدت رنج و درد او قابل توصیف و بیان نیست و انسان به حقیقت مفهوم بیچارگی در آن لحظات می رسد.

اكنو طالب علم دین و پژوهشگر راه حق اگر حواس خود را متمركز و اندیشه ی خود را جمع نكند و به راه بیفتد با چنین وضع بحرانی و ناراحت كننده ای مواجه و روبرو خواهد بود.

و اینجا است كه انسان سرگردان و متلون و غیر مصمم و بی هدف را امام علیه السلام بكلی طالب علم نمی داند و صریحا می فرماید: آدم اشتباهكار بیراهه رو، بوده و یا آنكه حق و باطل را به هم می آمیزد و اندیشه های بیمار و ناسالم را مخلوط اندیشه های عالی می سازد چنین كسی طالب دین نیست و گمشده او حق نمی باشد و خلاصه برای پیدا كردن و به دست آوردن راه خدا حركت نكرده است.

و در آخر می فرماید بهتر و به عقل و خرد نزدیكتر این است كه چنین كسی به راه نفتد و شروع به كار نكند.

[صفحه 109]


صفحه 108، 109.








    1. جمله ی انما تخبط العشواء در حقیقت چنین بوده: انما تخبط خبط العشواء، و عشواء ناقه ای است كه جلو پای خود را نمی بیند و یا دید او ضعیف است بنابراین كلمه ی عشواء منصوب است بر مصدریت و در اصل چنین بوده: انما تخبط العشواء و بعد كلمه ی خبط كه مضاف بوده حذف شده و مضاف الیه جای آن نشسته مانند رجع القهقری كه در اصل رجع رجوع القهری بوده است.